
به گزارش ذاکرنیوز از سنندج، به دادگاهِ خانواده که وارد می شوم سالن پر از زنان و مردانی است که زمانی پیش از این با عشق حلقه ازدواجشان را در دست هم کردند و به هم قول دادند تا ابد خوش و خرم کنار هم بمانند....
مدتی را هم با عشق گذراندند؛ دوستت دارم گفتند و دوستت دارمها شنیدند؛ قرار بود عشقِ هم باشند و همدیگر را همیشگی صدا میکردند، اما سرانجام همه آن عشق و دوست داشتن، که گاهی با ثمره همان عشق همراه است در یک سالنِ باریک، تبدیل به تنفری رقتانگیز شد که هر طرف تمام تلاشش را برای نابودی طرف مقابل میکند....
از تعداد معدودی که واقعا به ته خط رسیدهاند، بگذریم، به کثرتشان میرسیم که به دلیلهای کوچک و بیپایه یک زندگی و یک رابطه را خراب کردهاند...
در مقابل کوچکترین اشتباهاتشان بدترین واکنشها را نشان میدهیم، میکُشیم همه آن احساسی که بر پایهاش رابطهای شکل دادیم، فراموش میکنیم قولهایی را که در قشنگترین لحظهها به هم دادیم. کاش همیشه فرصتی دوباره بدهیم، کاش در مقابل عزیزترینهایمان تا این حد سختگیر نباشیم، کاش لگدمال نکنیم همه آن احساس خوبی را که برای هم ساختیم...
بهاره ته راهرو عسل را محکم در آغوش گرفته، دختر دو ساله بیخبر از دنیای پیرامونش با پستانک کوچکش ور میرود و با خندههای شیرین قند در دل حاضرین در این سالن آب میکند، چشمهای درشت و آبیرنگش با موهای فرفری و طلایی منیاتوری از زیباترین نقاشی خدا را در صورت تپل و نازش به نمایش گذاشته است.
بهاره اشک میریزد از اینکه قرار است فرزند دلبندش را از این پس هفتهای یک بار ببیند از روزهای عشق و عاشقیشان برایم میگوید اینکه چگونه یک دل نه، 100 دل عاشق سیروان شد ولی این عشق آتشین کمتر از دو سال به طول انجامید خداوند شیرینترین میوه زندگیاش عسل را به او هدیه داد بود شیرینی که نتوانست تلخی کابوس دعوا و ناسازگاریهای همسرش را خنثی کند.
میگوید وعدههای سیروان با عمل او آسمان و زمین فاصله دارد، قول میداد از فردا به کار و زندگی بچسبد اما فقط قول بود و فردا صبح از یادش میرفت! وعده میداد وعدهای که امروز به فردا و فردا به فرداهای دیگر حواله میشد!
نمیخواهم کانون زندگیام از هم بپاشد
نمیخواهم کانون زندگی ام از هم بپاشد نمیخواهم دختر قشنگم طعم شیرین زندگی آرام را نچشد، ولی چکار کنم دیگر طاقتم تمام شده است، حدود دو سالی است با تمام سختیها ساختهام، اما این ساختنها حتی تکان و تلنگری کوچک در وجود همسرم ایجاد نکرد میگوید کار نیست از کجا بیاورم.
دیگر تحمل ندارم برای کوچکترین احتیاجات زندگی چشمم به دست مادرشوهرم باشد تا کی باید سر سفره آنها بنشینم کار نیست من هم قبول دارم ولی خوب من هم توقع زیادی ندارم از صفر شروع کند تا به یک برسد ولی سیروان میگوید نمیشود و همین نمیشودهایش زندگی را بر من تلخ کرده است....
دیگر تحمل ادامه ندارم خانوادهام میگویند حق نداری به حالت قهر خانه را ترک کنی یا رومی روم یا زنگی زنگ، طلاق بگیر و برگردد!
سر دوراهی ماندهام
سر دوراهی ماندهام از یک سو نمیتوانم از دخترم بگذرم و از سوی دیگر تاب تحمل ادامه این زندگی را ندارم، همسرم حاضر به تغییر نیست و بخاطر ترساندن من میگوید به هیچ وجه دخترم را به من نمیدهد تقاضای طلاق دادم که بترسانمش الان دیگر راه بازگشت نمانده و چارهای جز جدایی ندارم.
به پنجره آن طرف راهرو خیره میشود، با گوشه روسری اشکی را که بر پهنه صورتش راه بازکرده پاک میکند، بوسهای تلخ بر موهای مجعد و طلای عسل میزند و میگوید قسمت من هم همین بود...
بهاره را با دنیای تلخش رها میکنم از دادگستری که بیرون میزنم، صورت کبود چادر مشکی و خاک خوردهاش نظرم را به خود جلب میکند بیهیچ حرف و حدیثی دقایقی در کنارش مینشینم سن و سالش از میانسالی گذشته است ولی بازهم حس میکنم بیشتر از سنش نشان میدهد.
سلام آغازی میشود بر هم کلامی من و صندوقچه پر از درد مریم خانم، میگویم از جامعه رسانهای هستم و دنبال سوژه میگردم خنده تلخش با قطره اشکی که چند لحظه پیش از کاسه چشمانش سر خورد در هم گره میخورد و میگوید؛ دوست دارم حرف بزنم ولی نمیخواهم تصویرم در جایی پخش شود اگر امکان دارد زندگی من سراسر سوژه است از روزی که خودم را شناختم منقل و بافور پدرم تنها چیزی بود که چشمانم به آن عادت کرد به زور پدرم به عقد همسری درآمدم که تقریبا دو دهه از خودم بزرگتر بود 12 ساله بودم به زور شوهرم دادند!
شوهری که هیچ وقت نتوانست برایم شوهری کند، سن و سالی نداشتم روزهای کودکی را طی میکردم خیلی زود بچه دار شدم به جای لالایی در گوش عروسک باید پسرم را تر و خشک میکردم و همسرداری..
وقتی دوستان و همسن و سالهایم را میدیدم که یا سرگرم درس و مدرسه بودند و یا حتی مشغول تفریحهای کودکانه رنجهای تلنبار شده بر روی قلبم دو چندان میشد، چرخ فلک با من زندگی ام بد تا کرده بود!
الان 50 سال سن دارم دو بار ازدواج کردم 5 فرزند از دو زندگی مشترک زندگی اولم 10 سال کمتر دوام داشت زندگی که حاصلش دو فرزندی هستند که هیچ کدامشان روی خوش به زندگی ندیدند پسرم معتاد است در یکی از نقاط حاشیه همین شهر زندگی میکنم.
همسر دوم هستم، دخترها میگویند نباید این زندگی مشترک را ادامه دهم، به زور نان ما را میداد نمیدانم الان من ماندم سه فرزند از همسر دومی که حتی تره هم برایمان خرد نمیکند و تنها به فکر خودش است.
الان به زور بدبختی و با کار در خانه این و آن مخارجمان را تامین میکنم به اسم همسر دارم اما خروجی این همسر برای من و فرزندانم تقریبا صفر است دست بزن هم دارد هر وقت به خانه میآید با بهانه و بیبهانه به باد کتکم میگیرد، دخترانم میگویند نبود این پدر بهتر از بودش است.
به شرط بخشیدن مهریه طلاقم میدهد
گفته به شرط بخشیدن مهریهام طلاقم میدهد مهریهام هم شرعی است چیزی نمیشود آمدم تا این طوق بدبختی را از گردنم باز کنم شاید در نبودش زندگی روی خوش به من و دخترانم نشان دهد نمیخواهم آینده این سه فرزندم مثل آن دو فرزند دیگرم باشد..
مرد فریادزنان از پلهها پایین میآید بوی ادکلن زن جوان تمام محوطه را پر کرده است، پوشش زیاد جالبی ندارد، انگار راهی مهمانی و یا عروسی میشود، بیتوجه به فریادهای همسرش که میگوید دردت چیست چرا هار شدهای از کنارش میگذرد و میگوید زندگی به زور نمیشود!
مرد خسته از داد و فریادهای بینتیجه میگوید کاش فقط میدانستم دردش چیست، برخیها از خوشی هار میشوند.
در یک شرکت خصوصی مشغول بکار هستم بعد از ظهرها هم با ماشین کار میکنم در این سالها کم برایش نگذاشتهام از خرج و خوراک تا گردش و تفریح فضای مجازی هارش کرد اولین تغییرات از پوشش شروع شد کمی بعدتر به عملهای مختلف زیبایی انجامید بخاطر بچهها گفتم بزار مانعش نشوم حتما دلش به این چیزها خوش است!
همین ساده اندیشی من موجب شده الان کاملا خانه و زندگی را رها کرد و بیشتر ساعاتش را با دوستانش که اغلبا یا مجرد و یا متارکه کردهاند میگذراند و کاری به کار خانه ندارد اطرافیان مسخرهام میکنند ولی با تمام اینها نمیخواهم زندگیام از هم بپاشد گفتن مشاوره برویم رفتیم ولی همسرم حاضر به بازگشت از تصمیمی که گرفته نیست میگوید مهرم را میخواهم و باید طلاقم بدهی کاری هم به بچهها ندارم.
سنندج رکوردار ثبت طلاق در کردستان است
مدیرکل ثبت احوال کردستان گفت: فروردین و اردیبهشتماه امسال ۷۰۸ واقعه طلاق در استان کردستان ثبت شده است که بیشترین تعداد مربوط به شهرستان سنندج با 145 مورد است و سروآباد با چهار مورد کمترین آمار طلاق در استان را دارد.
به گفته حسن صومی، در شهرستان مریوان 82 واقعه طلاق، سقز 61، قروه 39، دیواندره 19، کامیاران ۵۰ و در دهگلان 9 فقره طلاق در اردیبهشتماه امسال به ثبت رسیده است.
وی خاطرنشان کرد: ۵۲.۶ درصد از طلاقهای ثبت شده در کردستان مربوط به پنج سال نخست زندگی مشترک زوجین است.
صومی اذعان داشت: سال گذشته 4 هزار و ۴۱۷ واقعه طلاق در کردستان به ثبت رسیده که این آمار نسبت به مدت مشابه سال قبل از آن چهار دهم درصد افزایش داشته است.
به گفته وی، نرخ خام حاصل از ثبت طلاق در استان ۲.۷ در هزار است که بر اساس این آمار شهرستان مریوان در بازه زمانی یاد شده با ۳.۴ در هزار بیشترین و سروآباد ۱.۵ در هزار کمترین ثبت طلاق را داشته اند.
مدیرکل ثبت احوال کردستان تصریح کرد: میانگین سن طلاق بار اول در مردان ۳۴ سال و در بین بانوان ۲۹ سال است و بیشترین طلاق ثبت شده در مردان مربوط به گروه سنی ۳۰ تا ۳۴ و در بانوان نیز ۲۵ تا ۲۹ سال است.
صومی دوام ازدواج در زوجهای استان را برابر با ۱۷.۱ درصد عنوان کرد و گفت: طول مدت ازدواج زوجین که طلاق گرفتهاند در استان کمتر از یک سال است.
4417 واقعه طلاق در کردستان ثبت شده است
اما محسن شجاعی معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کردستان مقایسه آمار طلاق در دو ماه از یک سال با سال دیگر را به لحاظ علمی درست نمیداند و میگوید: مقایسه برای بررسی میزان رشد و یا کاهش طلاق باید در بازه زمانی یک ساله انجام شود.
وی آماری هم از میزان وقوع طلاق طی دو سال 96 و 97 در استان داد و گفت: در سال گذشته 4 هزار و 417 مورد طلاق در استان اتفاق افتاده که این آمار در سال قبل از آن برابر با 4 هزار و 379 فقره بوده است.
معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کردستان عنوان کرد: آمار طلاق در کردستان در سال گذشته نسبت به سال قبل از آن 4 دهم درصد رشد داشت.
شجاعی میگوید: نباید این نکته را نادیده بگیریم که پدیدههای اجتماعی مانند حوزه تولید نیست که مقایسه را به صورت ماهیانه انجام دهیم چرا که آمار طلاق و ازدواج در برخی از ماهها به طور طبیعی کاهش و یا افزایش پیدا میکند از این رو بهترین و جامعترین روش مقایسه یکساله است.
وی عنوان کرد: طلاق مانند سایر مسائل اجتماعی پدیده پیچیدهای است و نمیتوان تنها یک یا چند عامل مشخص را علت بروز طلاق دانست بلکه ممکن است در هر جامعهای به فراخور شرایط و تغییرات اجتماعی آن محیط، برخی از عوامل مهمتر و اساسیتر باشد.
معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کردستان ادامه داد: صرف رسیدن به سن خاص و بلوغ جسمی و جنسی، برای تحقق ازدواج موفق و مطمئن کافی نیست و یک جوان باید به حدی از رشد و آمادگی روان شناختی برسد تا بتواند عهدهدار مسئولیتها و نقشهای جدید خود در قالب زندگی مشترک شود.
شجاعی اذعان داشت: معتقدم طلاق شاید به اختلافات زناشویی و ناسازگاریها پایان دهد اما آثار و نتایج ناگوار آن خصوصاً برای زنان مطلقه و کودکان اجتنابناپذیر است.
وی گفت: البته عوامل مختلفی از جمله فقر، بیکاری، اختلاف فرهنگی و اعتیاد بر افزایش آمار طلاق دارد و در این میان موضوع بیکاری به عنوان یکی از مشکلات بهروز و مهم در هر جامعه به خصوص در استان که بسیاری از افراد و خانوادهها با آن درگیر هستند و بدون شک این معضل نیز در حوزه طلاق تأثیرگذار است.
معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کردستان ادامه میدهد: از سوی دیگر افزایش تعداد و فعالیت شبکههای مجازی منجر به تشدید طلاق عاطفی و در نهایت طلاق واقعی در خانوادهها شده و استفاده بیش از حد از دنیای مجازی علاوهبر مشکلات جسمانی اختلافات خانوادگی را دامن زده است.
شجاعی عنوان میکند: تلاشهای زیادی در راستای جلوگیری از افزایش طلاق در استان انجام شده که یکی از بهترین این اقدامات تدوین سند کنترل و کاهش طلاق است که در قالب آن شرح وظایف کامل دستگاههای مختلف متولی در این حوزه تعیین شده است.
وی گفت: اینکه تا چه درصد این اقدامات موفق و خروجی مثبت داشته است نمیتوان آماری ارائه کنیم، اما این اطمینان را میدهیم که تدوین این سند قطعا بیتاثیر نبوده است.
معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کردستان افزود: سندکنترل و کاهش طلاق یک نقشه راه است و دستگاههای مختلف باید با اجرایی کردن کامل آن زمینه تحقق اهداف این راهبرد علمی را فراهم سازند.
شجاعی عنوان میکند: اینکه میگویند نرخ رشد طلاق در کردستان واقعا نگران کننده است واقعیت این است که به این شیوه نبوده و وضعیت ما از خیلی از استانها به مراتب بهتر است.
طلاق ریشه در دوران کودکی افراد دارد
یک مشاور اجتماعی هم در این باره میگوید:طلاق ریشه در دوران کودکی افراد دارد.
احمد امانی خاطرنشان کرد: یکی از مهمترین راهکارهای ازدواج سالم و آگاهانه آموزش و مشاوره قبل از ازدواج به ویژه فراگیری مهارتهای زندگی در دوران نامزدی و مشاورههای فردی است.
وی معتقد است: پدیده طلاق روی دنیای عاطفی روانی کودکان اثر میگذارد و اگر جدایی والدین در سنین پایین فرزندان اتفاق بیفتد بیشترین تاثیر را روی روحیه کودک و نوجوان میگذارد.
و اما....
سال های پیش، دختران و پسران که بیشترین درصد زندگی های مشترک به صورت کاملا سنتی شکل می گرفت زوج ها بعد از رفتن به خانه بخت، تمام مشکلات و سختی های پیش رویشان را تحمل و برای حل آن تلاش می کردند تا جایکه در آن روزها کسی به ندرت بعد از ازدواج به طلاق فکر می کرد.
خانواده ها طلاق را منفور می دانستند و به فرزندان شان گوشزد می کردند که با لباس سفید به خانه بخت می رود و با کفن سفید هم باید برگردید!
هر چند هنوز در برخی مناطق و فرهنگ های قومی کشور، طلاق امری مذموم شمرده می شود و به زن مطلقه برچسب تعلق می گیرد.
اما امروزه شرایط دختران، پسران و خانواده های آنها تغییر کرده به گونه ای که سن ازدواج بالا رفته است و زوج ها دیگر کمتر تحمل سختی های زندگی را دارند این روزها واژه تلخ طلاق به راحتی به زبان می آید و حتی برخی ها برای آن جشن می گیرند.
این روزها اگر از بیکاری و اعتیاد که پای ثابت علل و عوامل طلاق هستند بگذریم، چندسالی هست فضای مجازی کم کم در حال سفت کردن جای پای خود در میان علل طلاق است.